سیاوش سلطانی/در کمال ناباوری گروه تروریستی طالبان توانسته است در عرض کمتر از یک ماه کل مساحت خراسان(افغانستان)را اشغال کند.تصاویری بهت آور از کشته شدن سربازان بر صفحه تلویزیون نقش بسته و صحنه های فرار زنان و کودکان در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود.آوارگی میلیون ها نفر،خوراک خبری اکثر شبکه های بین المللی خبری شده و بار دگر خراسان این پاره تن ایران زمین، جولانگاه مشتی مرتجع و واپسگرا گشته است.
تصاویری که از خراسان(افغانستان)مخابره می شود بهت انگیز و غیر قابل باور است.مردم در هراس از اشغال کابل توسط طالبان در خیابان های شهر به این سو و آن سو می دوند و زنان از ترس مورد ملامت قرار گرفتن به دلیل حضور بدون محرم در خیابان ها در حال پنهان شدن در خانه ها هستند.عده ی کثیری از مردم به فرودگاه کابل هجوم آورده اند و به بال ها و چرخ های هواپیماها چسبیده اند تا شاید بتوانند راه گریزی برای خود بیابند و در این صحرای محشر دو تن که به چرخ های هواپیمای نظامی ایالات متحده آویزان شده بودند در صحنه ای اسف بار پس از اوج گرفتن هواپیما به پایین پرت شدند.دانشگاه ها تعطیل شده و کارمندان زن ادارات به خانه فرستاده شده اند.ایادی طالبان کوچه به کوچه و خانه به خانه در شهرها و روستاهای افغانستان می گردند تا دختران را به عقد اجباری مزدورانشان در بیاورند و سربازان ارتش پس از تسلیم شدن، ناجوانمردانه اعدام می شوند.
سیر تحولات انسان را دچار سرگیجه می کند.تا همین چند ماه پیش طالبان در مناطق دور افتاده به سر می بردند و در غارها پنهان شده بودند.شمار نیروهای ارتش افغانستان بنابر آمارها سه برابر طالبان بود.ارتش افغانستان به انواع سلاح های مدرن و پیشرفته آمریکایی مجهز شده بود و آمریکا میلیارد ها دلار برای آموزش نیروهای این ارتش هزینه مالی کرده بود اما نیروهای پا برهنه طالبان در عرض کمتر از یک ماه توانستند کل مساحت افغانستان را اشغال کنند.
حال باید پرسید که چه دست هایی پشت پرده پیروزی های طالبان بوده است؟ چه کشورهایی از گروه طالبان حمایت کرده اند؟چگونه این تعداد پیکارجو برای طالبان عضوگیری شده و به آن ها آموزش های نظامی داده شده است؟سلاح و تجهیزات این گروه از کجا مهیا و هزینه های مالی آن چگونه تامین شده است؟چه عاملی باعث شده است که ارتش افغانستان در برابر این گروه یارای مقاومت نداشته باشد؟چرا دولت افغانستان به تقویت و تجهیز گروه های مقاومت مردمی نپرداخته است؟چه اشخاصی در دولت افغانستان باعث تسلیم شدن نیروها و تحویل دادن شهر ها به طالبان شده اند؟و در آخر چه عواملی باعث پیگیری سیاست خروج سریع و بدون برنامه ریزی آمریکا از افغانستان شده است؟
پاسخگویی به تمامی این سوال ها و رو شدن دست های پنهان شاید چند دهه طول بکشد اما در این میان چیزی که از دست رفته است،حیات مردمی ستم دیده است که قریب به نیم قرن است در آتش جنگ های داخلی می سوزند.بر باد رفتن امید زنانی که است که بیست سال برای یافتن فرصت های زندگی برابر با مردان تلاش کرده اند.از کوک خارج شدن ساز موسیقی دانانی است برای شادی مردم می نواختند.شکستن دوربین های سینما گرانی است که سعی داشتند آمال مردم را بر پرده سینما حیات بخشند.دود شدن تلاش های جوانانی است که در تلاش برای ساختن آینده ای روشن تر عمر خود را در کلاس های مدرسه و دانشگاه سپری کردند. شکسته شدن قلم نویسندگانی است که سعی داشتند جامعه ای مترفی تر در آینده را طرح ریزی کنند.از دست دادن حق تکلم به زبان مادری برای فارسی زبانانی است که دو قرن زبانشان توسط سیاستمداران پشتون سرکوب شده است.و به طور کلی سیاه شدن زندگی در تمام ابعاد آن و خدشه دار شدن حیات بشری است.آری خراسان این پاره تن ایرانشهر دوباره جولانگاه مشتی بی خرد و واپسگرا شده است.واپس گراهایی که نفس ها را برای زیستن تنگ کرده و آمال را در نطفه خفه کرده اند.خراسان بازهم در سوگ فرزندان خود عزادار شده و رخت سیاه بر تن کرده است.چاره ای برای باشندگان ایرانشهر نیست جز اینکه برای خراسان عزاداری کنند و در سوگ خراسان خون بگریند.