امسال در حین انتخابات ریاست جمهوری و در بحبوحه مناظرات آن یکی از کاندیداها در کمال شگفتی ادبیات پانطورکیستی و ایدئولوژی حزب حرکت ملی ترکیه و بوزقورد شاخه جوانان آن را در جلوی چشم میلیون ها بیننده بازتولید کرده و در بطن کلامش قرار داد.مهرعلیزاده با کمال وقاحت و بی سوادی تاریخی گفت که آذری نامیدن مردمان آذربایجان غلط است و آن ها را باید ترک نامید.این سخنان باعث بهت و حیرت بسیاری از دلدادگان ایران و عاشقان میهن اهورایی گردید و خشم عمومی را برانگیخت.
محسن مهر علیزاده کاندیدایی نام آشنا در عرصه سیاسی ایران و آذربایجان است.او پیش از این در سمت های مختلف اجرایی نقش آفرینی کرده و استانداری خراسان،استانداری اصفهان و در دوره ی ریاست جمهوری محمد خاتمی، معاونت ریاست جمهوری و ریاست سازمان تربیت بدنی را بر عهده داشته است.این سابقه نشانگر این است که مهرعیلزاده در تمام دوران انقلاب در سمت های بالای مدیریتی حضور داشته و در سیستم بوروکرایتیک کشور پوست اندازی کرده است.(۱)اما نقطه تاریک و گنگ ماجرا اینجاست که شخصی با این سابقه اجرایی و آشنا به صحنه سیاسی ایران تا این حد به تهدیدات هویتی و ژئوپلتیک ایران ناآگاه و از آن ها بی اطلاع است.مهر علیزاده با طرح چنین سخنانی نشان داد که درک صحیحی از منافع ملی و مولفه های آن نداشته و با مفاهیمی چون وحدت ملی و منافع ملی ناآشناست.او هنوز نمی داند که پانطورکیسم در این روزها به یکی از تهدیدات مهم امنیتی کشور تبدیل و هویت ایرانی را به جد مورد مخاطره قرار می دهد.انگار او بی اطلاع است که یکی از مهم ترین دستاویز های دشمنان ایران برای ضربه زدن و حتی نابود کردن آن، تحریک گسل های قومی و تقویت گروه های تجزیه طلب است؟حال سوال این است که چطور شخصی که تا این حد بی تدبیری سیاسی بر ذهنش حاکم است توسط اعضای سخت گیر شورای نگهبان برای ریاست جمهوری ایران احراز صلاحیت شده است؟
اما نکته ای که مهرعلیزاده در مورد پروژه ی پانطورکیستی ترک نامیدن مردم آذربایجان نمی داند چیست؟ترک نامیدن مردم آذربایجان از کلیدواژه های ایدئولوژی پانطورکیسم است.سابقه این دست از تبلیغات سیاسی به اواخر دروان عثمانی باز می گردد.جریانات اصلاح گر عثمانی در آن زمان و به ویژه ترکان جوان و حزب اتحاد و ترقی در پی رفع انسداد سیاسی امپراتوری عثمانی با تکیه بر ملی گرایی،لیبرالیسم و مشروطیت بودند.آن ها که سخت از شکستهای امپراتوری و از دست دادن قلمروهای اروپایی امپراتوری از قرن هجدهم تا آن زمان ناراضی بودند در پی استراتژی جدیدی بر آمدند.(۲)این تمایلان با تحرکات هویت خواهانه برخی از اقوام غیر اسلاو امپراتوری روسیه تزاری به ویژه تاتار ها که برخی از فعالانشان استانبول را مکان تبعید خودخواسته شان کرده بودند همزمان شد و باعث شد که توجه ترکان جوان به اقوام آسیای مرکزی و آلتائیک نژاد ها(ترک-مغول) جلب شود.(۳)معطوف به این تحولات چون باز پس گیری سرزمین های اروپای شرقی با توجه به ضعف نظامی امپراتوری به ویژه پس از شکست های جنگ جهانی اول غیر ممکن بود لذا آن ها محور جدیدی در شرق برای تنفس امپراتوری گشودند.این محور جدید با تمرکز بر سرزمین های قفقاز و آسیای میانه و با تکیه بر مشترکات زبانی ایجاد می شد.به طور مثال آکچورا یکی از این نظریه پردازان بود که معتقد بود امپراتوری باید برای جلوگیری از فروپاشی و تداوم بقایش از سه عنصر پان اسلامیسم،پان عثمانیسم و پانطورکیسم به موازات هم استفاده کند اما پس از اینکه سران حزب اتحاد و ترقی خود را در جنگ جهانی اول شکست خورده یافتند تمرکزشان را بر عنصر سوم یعنی پانطورکیسم به عنوان تنها عامل مطرح برای جلوگیری از فروپاشی امپراتوری گذاشتند.(۴)تئوریسین های پانطورکیسم که از قضا برخی از آن ها غیر ترک(انگلیسی و یهودی)بودند مشترکات زبانی مردم عثمانی با مردم این مناطق را ظرفیت خوبی برای بهره برداری تلقی کرده و بدین خاطر ایدئولوژی پانطورکیسم را با اتکا به این ظرفیت تئوریزه کردند.استراتژی اصلی این ایدئولوژی این بود که اقوام آلتائیک مانند مغول،قرقیز،ازبک،ترکمن،قزاق،اویغور،تاتار و حتی آذری ها و استانبولی های آریایی نژاد اما آلتائیک زبان را با تکیه بر اشتراکات زبانی آن ها و با استحاله زبان هایشان در ترکی استانبولی،جهت دهی هویتی واحدی کرده و و پس از استحاله هویتی و فرهنگی، زمینه را برای تصرف اراضی آن ها توسط امپراتوری عثمانی فراهم آورده و بدین وسیله با افزایش قلمروی امپراتوری آن را حیاتی دوباره بخشد.این هویت واحد که تحت عنوان بسیار کلی ترک، که به مجموعه ی وسیعی از اقوام آلتائیک که حتی تقریبا توانایی درک متقابل زبانی یکدیگر را ندارند گفته می شد،مرزبندی شد.امری که هیچگاه پیش از آن سابقه نداشت و این گروه های قومی با توجه به قومیتشان هویت خود را تعریف می کردند(ترکمن،قرقیز،ازبک..) و حتی شهروندان عثمانی قبل از این تاریخ خود را عثمانلی و طبقه حاکم و نخبگان خود را رومی می نامیدند و از واژه ی ترک استفاده نمی نمودند.(۵)این جهت دهی هویتی به مانند این بود که مردمان ایرانی تبار،آلمانی تبار،انگلیسی تبار و ایتالیایی تبار از این پس به جای بکار بردن عناوین ایرانی،آلمانی،انگلیسی و ایتالیایی،خود را تحت هویت کلی آریایی و یا هند و اروپایی معرفی کنند. بنابراین تحت عنوان کلی ترک معرفی کردن مردم آذربایجان و سایر گویشوران نژادهای آلتائیک(ترک-مغول) بر پایه ی مشترکات زبانی، ایده ای جهت جلوگیری از فروپاشی و گسترش سرزمینی امپراتوری عثمانی بود.
لازم بذکر است که در این صد سالی که از عمر خلق این ایدئولوژی می گذرد به هیچ عنوان مجالی برای اجرایی شدن و تحقق رویاهای گسترش طلبانه و متوهمانه آن پیدا نشده و نه تنها دولت ترکیه این ایدئولوژ را به عنوان خط مشی سیاست خارجی خود برنگزیده بلکه صدای این توهمات از مرزهای ترکیه و از درون دالان های منازل متفکران پانطورک بیرون نرفته است.البته نباید این مسئله را به عنوان دشمنی با کشور دوست و همسایه ترکیه تلقی نمود زیرا مردم این کشور دارای مشترکات فراوان فرهنگی،اجتماعی،زبانی با ایران هستند و گسترش روابط متقابل دو کشور بر پایه این مشترکات باید برنامه ی هر دولتی در ایران باشد.اما متاسفانه در این چند سال اخیر برخی از مسئولین و سیاسیون کشور به ویژه در حوزه های استانی کاملا ناآگاهانه و بدون داشتن سواد تاریخی به مروجان اندیشه های عده ای معدود و کم اهمیت در کشور ترکیه تبدیل شده اند.در این بین به نظر می رسد محسن مهر علیزاده نیز از همان جنس بی سوادان تاریخی است که بدون داشتن اندک مطالعه ی تاریخی و بدون علم به پشت پرده ی ایدئولوژی و اندیشه های پانطورکیستی و فقط و فقط در راستای کسب قدرت اقدام به ترویج و استفاده از مولفه های ایدئولوژیک پانطورکیستی می کند. این دسته از سیاستمداران که به جناح های مختلف سیاسی داخلی و حتی بعضا اپوزیسیون تعلق دارند در این چند ساله جهت قبضه قدرت به وفور از ابزارهای قومیتی بهره برده اند.آن ها به جای اینکه به مشکلات اساسی و بنیادین مردم ایران و یا حوزه انتخابیه خود مانند فقر، بیکاری،عدم توسعه یافتگی،فساد اداری و …بپردازند،چون رفع این مصائب را در حد و اندازه و توان علمی، فنی و اجرایی خود نمی دانند به ابزارهای قومی و قبیله ای متوسل می شوند.نمونه ی اعلایی از این دسته از سیاسیون را می توان افرادی مانند پزشکیان،قاضی پور،حضرتی و خود مهرعلیزاده نامید.بنابراین هدف اصلی این گونه افراد که متعلق به طیف های مختلف سیاسی هستند نه دغدغه های زبانی و قومی که سودای قدرت است.
نتیجتا باید به مهرعلیزاده و افرادی مانند او توصیه کرد که برای نامزدی ریاست جمهوری کشوری مانند ایران که مهد فرهنگ و تمدن بشری است ابتدا حدالمقدور حتی در حد و اندازه ی تاریخ دوره ی دبیرستان به مطالعه ی تاریخ این سرزمین بپردازند سپس داعیه سکانداری مملکت را در سر بپرورانند.
منابع:
1-زندگینامه محسن مهرعلیزاده در
https://www.jamaran.news/%D9%85%D8%A4%D9%84%D9%81-186-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87 تاریخ آخرین دسترسی:30/03/1400
2-اندیشه ها و فعالیت های سیاسی ترکان جوان در https://ottomanstds.com/1522/تاریخ آخرین دسترسی:30/03/1400
3-بیات،کاوه،پان ترکیسم و ایران،چاپ اول،تهران،شرکت نشر و پژوهش شیرازه کتاب،1387ص10-14
4_ گفتگو با دکتر تورج اتابکی درباره تاریخچه پانترکسیم و ادعاهای ارضی آن در https://kayhan.london/fa/1399/10/07/ تاریخ آخرین دسترسی:30/03/1400
5-F.Asli Ergul,The Ottoman Identitiy:Turkish,Muslim or Rum?,Middle Eastern Studies,june2012,pages631-635